سانلي جانسانلي جان، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره
اليسا جاناليسا جان، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

سانلی و الیسا

ادامه عكسهاي سانلي در اصفهان

    سانلي جان در مجتمع تجاري سيتي سنتر و اينم هفت سين زيباي بازار سيتي سنتر اين هم مركز تخصصي بازيهاي كودكان هست كه مابين سي و سه پل و پل خواجو قرار گرفته ولي دريغ از يك بازي ساده چه برسه به بازيهاي تخصصي.بيشتر شبيه بازارچه بود تا مركز تخصصي بازي. فقط همين يه بازي رو داشت. اين هم پارك شهر دليجان هست كه موقع برگشتن اونجا وايستاديم تا ناهار بخوريم و سانلي هم سوار سرسره بادي و قايق شد. سانلي از اين قايق خيلي خوشش اومده بود و بابايي هم گذاشت دخترمون هر چقدر كه دلش ميخواد سوار اين قايق بشه و بازي كنه.سانلي هم نزديك يك ساعت قايق سواري كرد. ...
29 فروردين 1391

عكسهاي چهارشنبه سوري و روز اول عيد

  عكسهاي عيد سانلي جونم البته با تاخير عکس نه چندان واضح سانلی جان در چهارشنبه سوری سانلی جان در کنار شمع های چهارشنبه سوری(خونه مامان جون اینا) این هم هفت سین خودمون(چون میخواستیم بریم مسافرت هفت سین مون ساده بود) سانلی گلم در کنار هفت سین ...
29 فروردين 1391

گردوخاك مهمون هميشگي ما

    سلام به سانلي جونم و همه دوستان مهربونم.اين روزها حسابي سرم شلوغه و فرصت نميكنم بيام وب نگاري.روزها تا ساعت دو خونه هستم و مشغول پختن ناهار و همچنين تميز كردن كل خونه آخه باد همه جاي خونه رو گردوخاك ميكنه و منم كه اصلا"تحمل گردوخاك رو ندارم و مثل برق و باد تو خونه مشغول تميز كردن ميشم و خونه رو مثل يه دسته گل ميكنم ولي تميزيش به دو روز نميرسه و دوباره همه جا گردوخاك ميشه منم هميشه ميگم گردوخاك مهمون هميشگي ماست.از يه طرف هم سانلي خانم زحمت ميكشن و عروسكهاي توي كمدشون رو ميريزن وسط اتاقشون و كل كتابها و مدادهاشون رو هم ميريزن وسط پذيرايي و تا ميگم سانلي وسايلهاتو خودت جمع شون كن ميگه مامان من ريختمشون خست...
22 فروردين 1391

خاطرات نوروز 91 و سفر به اصفهان

    روز اول فروردين لحظه تحويل سال من و بابايي بيدار شديم ولي سانلي جون خوش خواب رو هر چقدر صداش كرديم بيدار نشد.ساعت 11صبح رفتيم خونه مامان بابايي و عمه ها هم اونجا بودن و ديديمشون و عيد رو تبريك گفتيم.از اونجا هم اومديم خونه مامان جون اينا و نهار رو هم اونجا خورديم و بعد از ظهر ميخواستيم بريم عيد ديدني كه خونه مامان جون اينا همش مهمون اومد و ما هم از مهمونا پذيرايي كرديم و بعد از شام هم ميخواستيم بريم خونه دايي من كه بازم مهمون اومد و نتونستيم بريم.قرار بود روز اول بريم مسافرت ولي چون وسايل آماده نكرده بوديم قرار شد روز دوم بريم.روز دوم ما و مامان جون ساعت دو و نيم به طرف اصفهان حركت كرديم و شب رو در فومن مونديم و فرداش د...
18 فروردين 1391

اولين پست سال 91-سال نو مبارك

    دلت شاد و لبت خندان بماند           برايت عمر جاويدان بماند خدا را ميدهم سوگند بر عشق    هر آن خواهي برايت آن بماند بپايت ثروتي افزون بريزد           كه چشم دشمنت حيران بماند تنت سالم سرايت سبز باشد           برايت زندگي آسان بماند تمام فصل سالت عيد باشد             چراغ خانه ات تابان بماند.     آغاز سال 1391بر همگان مبارك.اميدوارم سالي سرشار از موفقيت و پيروزي تؤا...
9 فروردين 1391

آخرين ساعات سال 90

  امروز سه شنبه است و دیگه ٥ ساعت بیشتر تا تحویل سال نو نمونده و کم کم داریم با سال ٩٠ خداحافظی میکنیم.الان ساعت ٣:٤٤دقیقه شب است و قرار است صبح ساعت ٨ و٤٤ دقیقه و ٢٧ثانیه سال نو تحویل شود. آرزو دارم روزهایی که پیش رو داری، آغاز روزهایی باشد که آرزو داری. عید نوروز مبارک.   ...
1 فروردين 1391
1